در ستايش توزيع فقر!
جعفر گلابي
بي شك رنجي كه بشر از بيعدالتي كشيده است سرآمد رنجهاي اوست ازهمين رو صدها بلكه هزاران فيلسوف و حكيم و مصلح و دانشمند از ابتداي پيدايش تمدنها با ارايه نظريههاي مختلف تلاش كردهاند راه رسيدن به آرمانشهري بدون تبعيض و ستم و نابرابري را ترسيم كنند. اديان الهي هم يكي از مهمترين رسالات خود را برقراري قسط و عدل قرار داده و پيروان خويش را براي برپايي جهاني بدون جوروجفا خصوصا دربعد اقتصادي فراخواندهاند. هزاران جنگ و انقلاب شعلهور شد تاحداقل ازشدت تبعيضها و ستمها و فاصله فقرا با اغنيا كاسته شود ولي نشد كه نشد!
به جز در مقاطع كوتاه تاريخي همچنان شاهد انباشت انواع بيعدالتيها و نابرابريها هستيم و اگر كسي مدعي شود كه بشر براي رسيدن به عدالت با شكست مواجه شده است سخني ناموجه نگفته است. اين شكست ممتد و بزرگ چنان تا عمق جان بشريت نفوذ كرده است كه شايد روزي از آن طرف بام بيفتد و از خير عدالت بگذرد يا عدالت را به گونهاي ديگر تعريف كند. البته روي كاغذ و در مقام انشا كسي از توزيع فقر دفاع نميكند و حتي دنياي كمونيست كه در مقام عمل دقيقا به اين نقطه رسيد قائل به گسترش فقر نبود و ميبينيم كه كمونيسم چيني با اصلاح روشهاي خود دقيقا در جهت توليد و توزيع ثروت گام برميدارد و عدالت را در گسترش رفاه شهروندانش پيگيري ميكند. مسلما توزيع فقر با هيچ مبناي عقلي و مكتبي سازگار نيست و حتي كلبي مسلكان براي اهدافي ديگر از قيود و نظم و عرف رايج جامعه سر باز ميزدند و اعتنايي به كار و توليد ثروت نداشتند. اما موضوع از پيچيدگي و ابهام بزرگي برخوردار است و با چند و چوني ساده و عبور از شعارها و تمسك به واقعگرايي خواهيم ديد كه تكليف انسان با توزيع فقر روشن نيست. اگر كسي بپرسد توزيع فقر بهتر است يا عدالت؟ كمترين ترديدي در پاسخ آن وجود ندارد و احتمالا همه عدالت را برميگزينند و چنين پاسخي را بديهي ميشمرند. اگر ديگري بپرسد توزيع فقر بهتر است يا توزيع ثروت؟
باز هم جواب روش است و كسي به تكثير فلاكت و بدبختي صحه نميگذارد. اما هنگام فقدان عدالت و دو قطبي شدن جامعه به تودههاي فقير و اقليت ثروتمند آيا بازهم ميتوان به راحتي بر كراهت توزيع فقر استوار ماند و دانشمندان بر سيري ظالم و گرسنگي مظلوم سكوت كنند؟ اگر ثروت در جامعهاي نباشد خود به خود توزيع فقر صورت ميگيرد ولي در جامعهاي كه اغنيا در زندگيهاي افسانهاي غوطهورند و فقرا كنج خيابان و در درون قبرها و گاوداريها شب را به صبح ميرسانند چه كسي ميتواند از كنار اين فاصله دهشتناك عبوركند و ميليونها فقير را به صبر درازمدت و مبهم دعوت كند؟ شايد برخي مدعي شوند كه در جامعهاي كه به هرحال ثروتي وجود دارد ولو آن ثروت به صورت كاملا نابرابر توزيع شود درمجموع براي خود فقرا هم مزيتهاي نسبي دارد كه حرف درستي است ولي همين سخن درست هنگام ازدياد فاصله فقير و غني كمكم ناشنيده ميشود و همان جمعيت ميليوني تهيدستان توان هضم بزرگي تفاوتها را نخواهند داشت. مستمندان در شرايط شدت نابرابري حق دارند از خير اميد و وعده و استدلال و منطق و فلسفه و آينده و خير اجتماع و حتي مصالح عاليه بگذرند. آنها ديروز و امروز و فرداي نقد خود را ميبينند كه از بديهيات زندگي محرومند و حال متمكنان را مشاهده ميكنند كه در تنعمات بيكران غرقند و اتفاقا ماليات هم نميدهند و اتفاقا از همه امكانات و يارانههاي عمومي پنهان بيشترين استفاده را ميبرند. اگر جنگ اقتصادي است، اگر ما در مقطعي مثل شعب ابي طالب به سر ميبريم، اگر درآمدهاي دولت كفاف توزيع ثروت ميان همه مردم را نميدهد، همه خصوصا مسوولان بايد در تحمل اين فشار اقتصادي شريك باشند و روا نيست كه همه فشار تنگناي سخت اقتصادي روي دوش اقشار ضعيف جامعه باشد وهر روز بر سنگيني آن افزوده شود. اين دغدغه عظيم تاريخي در آسمان رها نخواهد شد و در هر مقطعي سوالات مصداقي و گزنده ايجاد ميكند. راستي سرنوشت حقوقهاي نجومي مسوولان چه شد؟ آيا زشتي آن درآمدها فقط متوجه دولت گذشته بود؟ اگر مالكيت مقدس است و خدشه به آن بنيان اجتماع را به هم ميريزد، انضباط مالي در ميان مسوولان كه ادعاي پيروي از اميرمومنان را دارند كه جز خير و خوبي و همراهي محرومان و اثبات صداقت متوليان خسارتي ندارد چرا قاطعانه پيگيري نميشود؟ چرا دولت سيزدهم هنوز سقف متعارفي براي حقوق و مزايا و حق ماموريتها و حق جلسهها و عضويت در انواع هياتمديرهها و سفرهاي خارجي مديران و پاداشهاي سالانه و... مشخص نكرده است؟
آري وقتي فاصله نجومي ميان خانههاي 40 متري در جنوب شهر و ويلاهاي هزار متري رويايي و هوشمند در شمال تهران و لواسان كه حتي دستگيرههاي درها هم حتمابايد از بهترين برندهاي دنيا باشد، توسط تهيدستان لمس شود ديگر از هيچ تبليغاتي كاري برنميآيد و احساسي شكل ميگيرد كه توزيع فقر با همه خسارات عظيمش بهتر از فاصله مهيب بينوايان با اغنيا است. متاسفانه اين سخن مكروه حتما روزي بلند خواهد شد وگوشهايي را كر خواهد كرد كه اگر توان برپايي عدالت را نداريد، اگر امكان توزيع نسبي ثروت را نداريد لطفا همان فقر را توزيع كنيد تا احساس نابرابري روح و روان و ذهن و ضمير و آينده و هستي تهيدستان را ويران نكند، احساس نابرابري و تبعيض هزاربار كوبندهتر از محروميت و تهيدستي است.